من متولد شهریور 1344 در تهران هستم. تولدم در سال های امید و شادی ایران مرا هم خوش بین بار آورد. آخرین ماه بارداری مادر من همراه با حادثه دلخراش سقوط برادرم فرامرز از بلندی بود. او از این حادثه جان سالم به در برد و لذا ورود من به خانواده با خوشحالی همراه بود. (هم اكنون فرامرز جزو موفقترین متخصصین اطفال در تهران می باشد)
محور اصلی تربیت من در خانواده استقلال فردی بود. قبل از اینكه به دبستان بروم نگهداری برادر و خواهر كوچكم را به عهده داشتم. همراهی مادرم با من تا مدرسه در اولین روز مهرماه 1350 آخرین بار همراهی خانواده بود. پس از آن هیچگاه حس نكردم كه پدر و مادرم تصمیمی را از جانب خودشان به من تحمیل كنند. مشورت هایش همیشه كمك می كرد. اما خیلی زود فهمیدم كه تصمیم من مهمترین عامل تعیین كننده مسیر من در زندگی ام می باشد.
دوران 5 ساله دبستان پر از شادی و موفقیتهای كوچك برایم بود. معلمین مالی در مدارس ملی (خصوصی آن زمان) بهترین فضای تحصیلی را ایجاد میكرد. معلم سوم دبستانم را بی نهایت دوست داشتم. خانم طراز زن مهربانی بود كه علاوه بر درس مهر و اعتماد و حمایت را به من آموخت. معلم پنجم دبستانم جناب آقای نورزاده بودند. ایشان كه ضمناً تعلیم ولیعهد آن دوران را به عهده داشتند در آموزش نظم و انضباط را با دقت رعایت می كردند. روش آموزشی ایشان براساس یادگیری بر مبنای حل مسئله (Problem Based Learning ) بود. سرانجام با پایان دوران دبستان وارد سازمان ملی پرورش استعدادهای درخشان شدم.
این سازمان مجموعهای بود كه تحت حمایت دولت تحت تصدی پرفسور بودند تاسیس شده بود. من به همراه 220 نفر دیگر پذیرفته شده اولین دوره آموزشی آن بودیم. اگرچه دنیای متلاطم سیاست مانع از آن شد كه اهداف پرفسور بودند به ثمر بنشینند. اما در همان سه سال قبل از انقلاب من دنیای متفاوتی را دیدم. هم شاگردمان با استعداد از تمام اقشار جامعه و معلمینی از ملیتهای مختلف همه و همه برای اینكه آزادی فكر و كار گروهی را به ما بیاموزند.
در سال 1362 از همان دبیرستان كه به نام علامه حلی تغییر نام پیدا كرده بود فارغ التحصیل شدم. تحصیلات خود را در دانشگاه تهران در رشته پزشكی در همان سال آغاز كردم.
“در مهرماه 1379 برای ادامه تحصیل در دوره فوق تخصصی جراحی پلاستیك و برد دانشگاه علوم پزشكی ایران شدم سه سال آموزش فعالیت در بیمارستان حضرت فاطمه هم سخت و هم لذت بخش بود. جالب بود كه این آخرین بخش دوره آموزشی من تنها در چند قدمی دبستانی بود كه سال ها قبل آموختن را در آن آغاز كرده بودم. “
تطابق دوره آموزشی دانشگاه با روشهای آزاد ذهنیام بسیار مشكل بود اما به هر تقدیر در سال 1370 از دانشگاه علوم پزشكی تهران با رتبه ممتاز فارغ التحصیل شدم. پس از دانشگاه به مدت یكسال به استان سیستان و بلوچستان رفتم. در این مدت مسئولیت بیمارستان زهك در نزدیكی مرز افغانستان به عهده ام بود.
اواخر سال 1371 برای آموزش در دوره تخصصی جراحی عمومی به دانشگاه تهران بازگشتم به محل آموزش من بیمارستان امام بود. تحت آموزش آقای دكتر خوشنویس، دكتر شمیمی و دكتر معظمی، الفبای جراحی را آموختم. به خصوص نظم و انضباط و مسئولیت در برابر بیمار تاكید میگشت. این اقبال را داشتم كه به مدت سه مدت در بخش كانسر از آقای دكتر كیهانی آموزش بگیرم.
در سال 1376 با رتبه ممتاز برد تخصصی جراحی عمومی را اخذ نمودم و همان سال برای انجام تعهدات دوره تخصصیام به استان هرمزگان رفتم. در دانشگاه علوم پزشكی بندرعباس به عنوان استادیار استخدام شدم. علاوه بر حقانیت آموزشی مسئول مركز توسعه آموزش پزشكی بودم. همچنین به مدت یكسال معاونت آموزشی دانشكده پزشكی به عهده ام بود . فعالیت در شورای آموزشی دانشگاه و همكاری با دكتر امید صفا برایم تجربه ای ارزشمند بود.
در مهرماه 1379 برای ادامه تحصیل در دوره فوق تخصصی جراحی پلاستیك و برد دانشگاه علوم پزشكی ایران شدم سه سال آموزش فعالیت در بیمارستان حضرت فاطمه هم سخت و هم لذت بخش بود. جالب بود كه این آخرین بخش دوره آموزشی من تنها در چند قدمی دبستانی بود كه سال ها قبل آموختن را در آن آغاز كرده بودم.
من در سال 1382 پس از دریافت برد فوق تخصصی جراحی پلاستیك به فعالیت در بخش خصوصی پرداختم و با دو دانشگاه علوم پزشكی ارتش و علوم پزشكی قم همكاری كردم.تلفن: 02188773253
از جراحی بزرگ کردن سینه آقای دکتر ناطقی راضی هستم و میخواستم از ایشون تشکر کنم
سلام
چرا تلفن مطب رو جواب نمیدین؟؟؟
من پیش ایشان جراحی داشتم والان کارضروری دارم
اگه شماره جدید دارین بگین
ممنون